تاریخ تکاملی زمین!
دریافت
حجم: 1.2 مگابایت
باسلام خدمت دوستان عزیز!
از آنجایی که اکثر بچه های دبیرستان به مطالب گیاهی علاقه مند نمیباشند و دبیران گرامی نیز با توجه به جو کلاس در تدریس این مطلب نمیتوانند به نحو احسن عمل کنند.تصمیم گرفتم تا مطالب گفتار های1-2فصل9کتاب زیست سوم را به صورت یک PDF در اختیار دوستان قرار بدهم.
این مطالب به گونه ای بیان شده اند که دوستان با مطالعه آنها به هر گونه سوالی سوالات جنتیک این مطلب آن هم به علت آنکه به آن پرداخته نشده!حتی سوالات المپیاد زیست!
دریافت
عنوان: Biology
حجم: 6.97 مگابایت
توضیحات: زیست شناسی سوم متوسطه فصل9-گفتار1&&2
اعتقاد به جبر=تسلیم سرنوشت شدن=تسلیم قضا و قدر شدن=همه کاره خداوند است
(مارمیت اذا رمیت ولکن الله رمی)
ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد***که خطی کزخرد خیزد تو آن را از بنان بینی
حافظ به خود نپوشید این خرفه ی می آلود***ای شیخ پاک دامن معذور دار مارا
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی***زاری از ما نی تو زاری میکنی
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم***حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو اندیشی
در کوی نیک نامی مارا گذر ندادند***گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
سعدی چو جورش میبرد نزدیک اودیگر مرو***ای بی بصر من میروم؟ائ میکشد قلاب را
صوفی عالم قدسم لیکن***حالیا دیر مغانست حوالت گاهم
هر که را در محفل هستی نصیبی دادند***چنگ نالان شمع گریان جام خندان
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم***اینم از عهد ازل حاصل فرام افتاد
گفتم که خطا کردی تدبیر نه این بود***گفتا چتوان کرد تقدیر چنین بود
هر که دراین بزم مقرب تر است*** جام بلا بیشترش میدهند
خاطر بی آرزو از رنج یار آسوده است***خارخشک از منت ابر بهار آسوده است
دریا دلان زفتنه ی ایام فارغ اند***دریای بی کران غم طوفان نداشته است
ما سیه گلیمان را جز به بلا نمیشاید***بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی
ناز چرورد تنعم نبرد راه به دوست***عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است***دریاب کارماکه نه پیداست کاارعمر
تاکی می صبوح و شکرخواب بامداد***هشیار!هان!که گذشتاختیار عمر
از چه شمشیر تو در بند نیام افتادست***جان این گرگ بستان که به دام افتادست
چون منی گوهر به دامن باردت اشک دریغ***هرکه قدر گوهر فرصت نمیداند که چیست؟
غافل مشو ز عمر که ساکن نمیشود***سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
جلوه ی برق شتابنده بود چون جلوه ی عمر***مگذر ازباده ی مستانه که شب در گذر است