مغالطه-کلام من
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سره: دژفرنود) استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر میسازد.
مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیدهاست و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم به کار گیرد.
انواع دژفرنود
۱ مغالطههای شکلی
۲ مغالطات ابهام
۳ مغالطات عدم دقت برای گمراهسازی
۴ مغالطات نقل
۵ مغالطات ادعای بدون استدلال
۶ مغالطات مقام نقد
۷ مغالطات مقام دفاع
۸ مغالطات صوری
۹ مغالطه در استدلال پیش فرض نادرست
۱۰ مغالطه ربطی
۱ مغالطههای شکلی
مغالطههای شکلی به مغالطههایی گفته میشود که در شکل بحث میتوان آنها را دید، و نیازی به فهمیدن محتوای بحث برای پیدا کردن این نوع مغالطهها نیست.
مغالطه اشتراک لفظ: استفاده از واژههایی که دارای دو یا چند معنا هستند؛ بدون قرینهای که بر معنای موردنظر دلالت کند.
کژتابی یا ابهام ساختاری: به کارگیری جملهای که میتواند به دو یا چندگونه بیان و فهمیده شود.
مغالطه ابهام واژه: استفاده از واژههای مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
اهمال سور: عدم ذکر سور قضیه و تلقی آن به عنوان قضیهای کلی
تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یکدیگر در حالی که برای شناخت هر یک نیازمند به شناخت دیگری باشیم.
مغالطات عدم دقت برای گمراهسازی
مغالطه کنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبه خاص از یک پدیده به عنوان ذات و اساس آن
علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است به عنوان علت اصلی
بزرگنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت به صورت بزرگتر و مهمتر از آنچه هست
کوچکنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبههای خاصی از یک واقعیت به صورت کوچکتر و کماهمیتتر از آنچه هست
مغالطه متوسط: مغالطه آماری برای بیان اطلاعات خاص مورد نظر
نمودار گمراهکننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری
تصویر گمراهکننده: استفاده نادرست از اندازه تصویری که نشانه دادههای آماری به کار میرود.
مغالطات نقل
دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت
توریه: بیان سخنی که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است.
نقل قول ناقص: نقل گزینشی بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلی او در مجموعه سخنانش
تحریف:کاستن و افزودن محتوای یک متن
تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.
مغالطه تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی که موردنظر گوینده نیست.
مغالطات ادعای بدون استدلال
استدلال از راه سنگ: ایجاد زمینهای برای طلب نکردن دلیل از سوی مخالفان و سلب امکان نقادی مدعای موردنظر.
اتهام نادانی: ادعای اینکه آن مدعا بسیار واضح و بدیهیاست و نیاز به استدلال ندارد.
مسموم کردن سرچشمه: نسبت دادن یک صفت منفی و مذموم به مخالفان آن مدعا یا کسانی که تردید میکنند.
مغالطه تلهگذاری: نسبت دادن یک صفت مثبت و ممدوح به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی که آن را میپذیرند.
مغالطه توسل به جهل: اینکه مدعای موردنظر نفی نشدهاست یا دلیلی برخلاف آن نیست، پس آن درست است.
مغالطه طلب برهان: درخواست از مخاطبان که اگر مدعای موردنظر را نمیپذیرند، بر ضد آن دلیل بیاورند.
مغالطه طرد شقوق: با ذکر عیوب شقوق مختلف، مطلوبیت شق مورد نظر را اثبات کردن.
مغالطه تکرار: تکرار مدعا به جای استدلال برای اثبات آن.
فضلفروشی: تظاهر به داشتن کمالات و فضل بسیار برای این که سخن او پذیرفته شود.
کمیتگرایی افراطی: استفاده نابهجا از اعداد و ارقام برای نشان دادن دقت زیاد مدعا.
مغالطه بیان عاطفی: استفاده از کلماتی با بار ارزشی مثبت به جای استدلالهای موافق یک مدعا و بالعکس.
عبارات جهتدار:استفاده از کلماتی با بار ارزشی مثبت و منفی به جای استدلال یک مدعا.
مغالطه توسل به احساسات: تأثیر روانی بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف برای منحرف کردن او از مقام استدلال.
تهدید: جایگزین کردن زور به جای استدلال یعنی اگر مدعای موردنظر را نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.
تطمیع: جایگزین کردن منفعتطلبی به جای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را بپذیرد، نفعی به او میرسد.
جلب ترحم: جایگزین کردن ترحم و دلسوزی به جای استدلال؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص قابل ترحم
آرزواندیشی: جایگزین کردن امید و آرزو به جای استدلال.
عوامفریبی: استفاده از هیجان جمعی، گرایش به تفاخر به جای استدلال.
مغالطه توسل به مرجع: استفاده از نظر افراد مشهور به عنوان حجت و دلیل برای یک مدعا
مغالطه تجسم: فرض و گمان یک جسم عینی و خارجی به ازای هر یک از الفاظ و کلمات.
مغالطه توسل به احتمالات: بهرهگیری از احتمالات به جای استدلال.
مغالطه جزمیگرایی: مطرح کردن مدعا و اجازه ندادن تشکیک در آن.
مغالطات مقام نقد
پارازیت: ایجاد وقفه در ارائه یک سخن یا پیام و یا ایجاد مانع در رسیدن آن به مخاطب.
اتهام ابهام: مبهم و نامفهوم شمردن سخنی که مبهم نیست.
تکذیب نادرست:دروغ و غیرواقعی معرفی کردن یک مدعا
سادهانگاری مدعا: پیشپا افتاده تلقی کردن یک مدعا.
اتهام مغالطه: مغالطهآمیز معرفی کردن سخنی که مغالطهآمیز نیست، بدون ارائه دلیل برای آن.
مغالطه توسل به شخص: نقد گوینده به جای نقد گفته او.
توهین: ناسزا و فحش دادن.
مغالطه منشأ: اشاره به اینکه سرچشمه و اصل موضوع مورد نقد، از شخصیت مذمومی بودهاست.
مغالطه پهلوانپنبه: ترسیم یک مدعای ضعیف و نقد آن به جای نقد مدعای اصلی.
مغالطه کامل نامیسر: رد همه راهحلهای موجود با اشاره به نقاط ضعف آنها و یا مقایسه با کامل نامیسر.
ارزیابی یکطرفه: تنها به نقاط ضعف یا قوت موضوعی اشاره کردن و نادرستی یا درستی آن را نتیجه گرفتن.
مغالطه رد استدلال: از نادرست بودن یا مغالطهآمیز بودن دلیل یک مدعا، نادرستی خود آن را نتیجه گرفتن.
مناقشه در مثال: به جای رد مدعا، در مثالها و مصادیق آن تردید کردن.
مغالطه تخصیص: رد یک مدعای کلی با اشاره به حالتی خاص و غیرطبیعی که در آن حالت آن مدعا صادق نیست.
بهانه: نپذیرفتن سخنی به علت برخی اشکالات جزئی.
مغالطه جمع مسائل در مسئله واحد: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیشفرضهاییاست که مخاطب قبول ندارد.
مغالطات مقام دفاع
عوض کردن موضوع بحث: بحث را به بیراهه کشاندن
نکته انحرافی: منتفی کردن زمینه پاسخگویی با یک نکته بیربط
شوخی بیربط: استفاده از طنز و لطیفه برای پوشاندن ضعف خود و تشویش اذهان عمومی.
مغالطه توسل به واژههای مبهم: در مقام توجیه یک مدعای نادرست، به تفسیر دلخواه از واژههای مبهم پرداختن.
توسل به معنای تحتاللفظ: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که منظور اصلی معنای تحتاللفظ برخی از واژهها بوده، نه معنای متبادر به ذهن.
مغالطه تغییر تعریف: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که از برخی واژهها معانی خاص دیگری مورد نظر بودهاست.
مغالطه تغییر موضع: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که آن سخن از دیدگاه و نقطهنظر خاصی بیان شدهاست.
مغالطه استثنای بیاهمیت: پذیرش مثال نقض، اما غیرمهم و بیتأثیر جلوه دادن آن.
مغالطه از طریق تخطئه مخاطب: اشاره به اینکه خود منتقد هم مرتکب همان خطایی شده که از آن انتقاد میکند.
تبعیضطلبی: درخواست این که ملاکهای نقد مدعای او با ملاک نقد مدعای دیگران متفاوت باشد.
مغالطه حفظ پیشفرض: بیتوجهی به شواهد خلاف و اصرار بر مدعا.
پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقاد و پذیرش ظاهری آنها و باقی ماندن بر مدعای خطا
مغالطات صوری
عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط به طور کامل و دقیق
مغالطه وضع تالی: در یک قضیه شرطی، با فرض تالی، تحقق مقدم را نتیجه گرفتن.
مغالطه رفع مقدم: در یک قضیه شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را نتیجه گرفتن.
مغالطه مقدمات منفی: نتیجهگیری از قیاسی با مقدمتین سالبه.
مغالطه مقدمات ناسازگار: استنتاج از قیاس دارای مقدمتین متناقض.
مغالطه افراد غیرموجود: از قضایای کلی، نتیجه جزئی گرفتن.
ایهام انعکاس: برای موجبه کلیه، عکس کلیه و برای سالبه جزئیه، عکس قائل بودن.
سوء تالیف: تعمیم یافته بودن حدی موضوع یا محمول در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچ یک از دو مقدمه تعمیمیافته نیست.
مغالطه در استدلال پیش فرض نادرست
سنتگرایی: هر پدیده یا عقیده به یادگار مانده از گذشته، درست و پذیرفته است و هر عقیده بیسابقه، مردود و نادرست است.
تجددگرایی: هر پدیده یا عقیده نو و جدید، مقبول و درست است و هر عقیده به یادگارمانده از گذشته مردود است.
فقرگرایی یا توسل به برتری فقر:افراد فقیر و تهیدست دارای شخصیت مثبت و افکار درست هستند.
ثروتگرایی یا توسل به برتری ثروت: افراد ثروتمند و متمول دارای شخصیت مثبت و افکار درست میباشند.
مغالطه توسل به اکثریت: هر موضوعی که اکثریت مردم نسبت به آن موافق باشند، درست است.
مغالطه علت شمردن مقدم: در دو حادثه متوالی، حادثه اول، علت حادثه دوم است.
مغالطه علت شمردن مقارن: دو دو حادثه همزمان، یک حادثه، علت حادثه دیگر است.
مغالطه ترکیب: اگر اجزای مجموعهای دارای وصفی باشند، کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف خواهد بود.
مغالطه تقسیم: اگر کل مجموعه دارای وصفی باشد، اجزای آن مجموعه نیز دارای همان وصف هستند.
مغالطه میانهروی: در هر بحثی با دو نظریه یا طرح مخالف، باید نظر میانه را انتخاب کرد.
مغالطه قمارباز: در وقوع یک امر محتمل، نتیجه مراتب قبلی در مراتب بعدی مؤثر است.
مغالطه ربطی
مغالطه مضمر مردود: ذکر نکردن یکی از مقدمات که در واقع نادرست است.
مغالطه فصل امر: استفاده از قیاس استثنایی منفصله در حالی که قضیه شرطیه منفصله، حقیقیه یا مانعةالخلو نیست.
ذوالحدین جعلی: میان مقدم و تالی قضایای شرطی، رابطهای وجود ندارد و یا قضیه فصلی، حقیقی نیست.
خلط نسبت: استفاده از نسبتهای غیرمتقارن و غیرمتعدی به عنوان نسبتهای متقارن و متعدی
مغالطه دلیل نامربوط: استنتاجی که در آن نتیجه منطقی مقدمات نسبت به نتیجه گرفته شده، اعم، اخص یا مباین باشد.
مصادره به مطلوب: استفاده از نتیجه در مقدمه استدلال.
استدلال دوری: به کار بردن مقدمهای که صحت آن وابسته به صحت نتیجه استدلال است.
تعمیم شتابزده: صادر کردن حکم کلی با نمونه ناکافی
مغالطه آماری
پنداشت پرسش: بهرهگیری از نتیجه در مقدمه استدلال
مغالطه تمثیل: تسری دادن حکم یک چیز به چیزی دیگر که در صفتی شبیه چیز اول باشد