اغتنام فرصت
پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۱۵ ق.ظ
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است***دریاب کارماکه نه پیداست کاارعمر
تاکی می صبوح و شکرخواب بامداد***هشیار!هان!که گذشتاختیار عمر
از چه شمشیر تو در بند نیام افتادست***جان این گرگ بستان که به دام افتادست
چون منی گوهر به دامن باردت اشک دریغ***هرکه قدر گوهر فرصت نمیداند که چیست؟
غافل مشو ز عمر که ساکن نمیشود***سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
جلوه ی برق شتابنده بود چون جلوه ی عمر***مگذر ازباده ی مستانه که شب در گذر است
۹۱/۱۰/۲۱